بنویس
تو كه دستت به نوشتن آشناستدلت از جنس دل خسته ي ماستدل دريا رو نوشتي همه دنيا رو نوشتيدل ما رو بنويسبنويس هر چه كه ما رو به سر اومدبد قصه ها گذشت و بدتر اومدبگو از ما كه به زندگي دچاريملحظه ها رو مي...
View ArticleArticle 2
قاصدک چرخی زد خانه را پیدا کرد بر لب پنجره آرام نشست یک تلنگر دو تلنگر پنجره باز نشد پشت آن پنجره در تنهایی در شب سرد زمین قاصدک یخ زد و مرد.........
View ArticleArticle 1
هم دیدنی بودی...هم خواستنی بودیهم چیدنی بودی...هم باغچمون گل داشتزنجیر می خواستم...دستاتو بخشیدیاز من تا اون دستا...هر دره ای پل داشتپل بود اما ریخت...گل بود اما مردعمر منم قدر ...عشقت تحمل داشتهرروز...
View ArticleArticle 0
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی .....
View ArticleArticle 0
دستهایم خالیست ...قلبم امالبریز چشمه عشق و محبت ، اندوه از نگاهم جاریست. و نگاهم بدر پاک خداست...بهخدائی که مرا جان بخشيد تا ببیند دل من باردگر با خلوص دل خویش باز آوایدعایی دارد رو بدرگاه خداي دلخويش...
View ArticleArticle 0
تنهاییم را به طعنه هایشان به محبت زوریشان به نگاه حقیرانه شان و به دست های سردشان نمی فروشممن تنهایم و تنهاییم را به هیچ نمی فروشم
View Article
More Pages to Explore .....